دلنوشته ها

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 65
بازدید ماه : 64
بازدید کل : 1691
تعداد مطالب : 47
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



عکس شب یلدا-6

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عکس شب یلدا-5

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عکس شب یلدا-4

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عکس شب یلدا -3

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عکس شب یلدا-2

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عکس شب یلدا-1

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

فلسفه شب یلدا

دیر زمانی است كه مردمان ایرانی و بسیاری از جوامع دیگر، در آغاز فصل زمستان مراسمی‌ را برپا می‌دارند كه در میان اقوام گوناگون، نام‌ها و انگیزه‌های متفاوتی دارد. در ایران و سرزمین‌های هم‌فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام می‌برند كه همزمان با شب انقلاب زمستانی است. به دلیل دقت گاهشماری ایرانی و انطباق كامل آن با تقویم طبیعی، همواره و در همه سال‌ها، انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سی‌ام آذرماه و بامداد یكم دی‌ماه است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند كه مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می‌شود؛ اما می‌دانیم كه در باورهای كهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمی‌شده است. جشن شب چله، همچون بسیاری از آیین‌های ایرانی، ریشه در رویدادی كیهانی دارد.
خورشید در حركت سالانه خود، در آخر پاییز به پایین‌ترین نقطه افق جنوب شرقی می‌رسد كه موجب كوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریكی شب می‌شود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره بسوی شمال شرقی باز می‌گردد كه نتیجه آن افزایش روشنایی روز و كاهش شب است. به عبارت دیگر، در شش‌ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانه‌روز خورشید اندكی پایین‌تر از محل پیشین خود در افق طلوع می‌كند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایین‌ترین حد جنوبی خود با فاصله 5/23 درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد. از این روز به بعد، مسیر جابجایی‌های طلوع خورشید معكوس شده و مجدداً بسوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز می‌‌گردد. آغاز بازگردیدن خورشید بسوی شمال‌شرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگرباره خورشید دانسته می‌شد و آنرا گرامی ‌و فرخنده می‌داشتند.
در گذشته، آیین‌هایی در این هنگام برگزار می‌شده است كه یكی از آنها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی كه از لازمه‌های آن، حضور كهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد كهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است، و همچنین خوراكی‌های فراوان برای بیداری درازمدت كه همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند.
بسیاری از ادیان نیز به شب چله مفهومی ‌دینی دادند. در آیین میترا (و بعدها با نام كیش مهر)، نخستین روز زمستان به نام «خوره روز» (خورشید روز)، روز تولد مهر و نخستین روز سال نو بشمار می‌آمده است و امروزه كاركرد خود را در تقویم میلادی كه ادامه گاهشماری میترایی است و حدود چهارصد سال پس از مبدأ میلادی به وجود آمده؛ ادامه می‌دهد. فرقه‌های گوناگون عیسوی، با تفاوت‌هایی، زادروز مسیح را در یكی از روزهای نزدیك به انقلاب زمستانی می‌دانند و همچنین جشن سال نو و كریسمس را همچون تقویم كهن سیستانی در همین هنگام برگزار می‌كنند. به روایت بیرونی، مبدأ سالشماری تقویم كهن سیستانی از آغاز زمستان بوده و جالب اینكه نام نخستین ماه سال آنان نیز «كریست» بوده است. منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون متأخرتر باز می‌گردد و پیش از آن، آنگونه كه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نقل كرده است، منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است. نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار/خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه می‌گیرد.
نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی كه پیرو مزدك، قهرمان بزرگ ملی ایران بوده‌اند، سخت گرامی ‌و بزرگ دانسته می‌شد و از آن با نام «خرم روز» یاد می‌كرده و آیین‌هایی ویژه داشته‌اند. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود كه نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیكستان) است. همچنین در تقویم كهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است كه با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است.
هر چند برگزاری مراسم شب چله و میلاد خورشید در سنت دینی زرتشتیان پذیرفته نشده است؛ اما خوشبختانه اخیراً آنان نیز می‌كوشند تا این مراسم را همچون دیگر ایرانیان برگزار كنند. البته در شبه تقویم نوظهوری كه برخی زرتشتیان از آن استفاده می‌كنند و دارای سابقه تاریخی در ایران نیست، زمان شب چله با 24 آذرماه مصادف می‌شود كه نه با تقویم طبیعی انطباق دارد و نه با گاهشماری دقیق ایرانی و نه با گفتار ابوریحان بیرونی كه از شب چله با نام «عید نود روز» یاد می‌كند. از آنرو كه فاصله شب چله با نوروز، نود روز است.
امروزه می‌توان تولد خورشید را آنگونه كه پیشینیان ما به نظاره می‌نشسته‌اند، تماشا كرد: در دوران باستان بناهایی برای سنجش رسیدن خورشید به مواضع سالانه و استخراج تقویم ساخته می‌شده كه یكی از مهمترین آنها چارتاقی نیاسر كاشان است كه فعلاً تنها بنای سالم باقی‌مانده در این زمینه در ایران است. پژوهش‌های نگارنده كه در سال 1380 منتشر شد (نظام گاهشماری در چارتاقی‌های ایران)، نشان می‌دهد كه این بنا بگونه‌ای طراحی و ساخته شده است كه می‌توان زمان رسیدن خورشید به برخی از مواضع سالانه و نیز نقطه انقلاب زمستانی و آغاز سال نو میترایی را با دقت تماشا و تشخیص داد. چارتاقی نیاسر بنایی است كه تولد خورشید بگونه‌ای ملموس و قابل تماشا در آن دیده می‌شود. این ویژگی را چارتاقی «بازه هور» در راه نیشابور به تربت حیدریه و در نزدیكی روستای رباط سفید، نیز دارا است كه البته فعلاً دیواری نوساخته و الحاقی مانع از دیدار پرتوهای خورشید می‌شود.
هر ساله مراسم دیدار طلوع و تولد خورشید در چارتاقی نیاسر، و بررسی نظریه نگارنده، با حضور دوستداران باستان‌ستاره‌شناسی ایرانی و دیگر علاقه‌مندان، در شهر نیاسر كاشان برگزار می‌‌شود.

حافظ در شب یلدا
معمولاً در شب یلدا رسم بر این است كه صاحب‌خانه، دیوان حافظ را به بزرگتر فامیل كه سواد دارد، می‌دهد. سپس هر یك از میهمانان نیت كرده و بزرگِ مجلس، این جمله را می‌گوید و تفعلی به گنجینه حافظ می‌زند: «ای حافظِ شیرازی/ تو محرم هر رازی/ بر ما نظر اندازی/ قسم به قرآن مجیدی كه در سینه داری...» یا هر چیزی شبیه به این. این رسم یكی از رسوم پرطرفدار شب یلداست كه امروزه با فن‌آوری روز نیز به‌روز شده. به طوری كه در بعضی خانواده‌ها به جای كتاب حافظ، از فال‌نامه، نرم‌افزار تفعل مجازی در رایانه، پایگاه‌های اینترنتی ویژه فال، نرم‌افزارهای ویژه تلفن همراه، سامانه پیام کوتاه یا پیامک و... برای انجام این رسم استفاده می‌كنند كه سرگرمی ‌خوبی برای خانواده‌ها در این شب بلند سال است.

پبشینهٔ جشن
یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می‌کرده‎اند. در این باور یلدا روز تولد خورشید و بعدها تولد میترا یا مهر است.
این جشن در ماه پارسی «دی» قرار دارد که نام آفریننده در زمان پیش از زرتشتیان بوده است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد.
نور، روز و روشنایی خورشید، نشانه‌هایی از آفریدگار بود در حالی که شب، تاریکی و سرما نشانه‌هایی از اهریمن. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر می‌برند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، در حالی که روزهای کوتاه‌تر نشانه‌ای از غلبهٔ تاریکی.
یلدا برگرفته از واژه‎ای سریانی است و مفهوم آن « میلاد» است (زیرا برخی معتقدند که مسیح در این شب به دنیا آمد). ایرانیان باستان این شب را شب تولد الهه مهر «میترا» می‎‎پنداشتند و به همین دلیل این شب را جشن می‎گرفتند و گرد آتش جمع می‎شدند و شادمانه رقص و پایکوبی می‌کردند. آن گاه خوانی الوان می‌گستردند و « میزد» نثار می‌کردند. «میزد» نذری یا ولیمه‎ای بود غیر نوشیدنی، مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیین‎های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‎ها و فرآورده‎های خوردنی فصل و خوراک‎های گوناگون، از جمله خوراک مقدس و آیینی ویژه‌ای که آن را « میزد» می‌نامیدند، بر سفره جشن می‌نهادند. باوری بر این مبنا نیز بین مردم رایج بود که در شب یلدا، قارون (ثروتمند افسانه ای)، در جامه کهنه هیزم شکنان به در خانه‌ها می‌آید و به مردم هیزم می‌دهد، و این هیزم‌ها در صبح روز بعد از شب یلدا، به شمش زر تبدیل می‌شود، بنابراین، باورمندان به این باور، شب یلدا را تا صبح به انتظار از راه رسیدن هیزم شکن زربخش و هدیه هیزمین خود بیدار می‌ماندند و مراسم جشن و سرور و شادمانی بر پا می‌کردند.

جشن یلدا در ایران امروز
جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‎نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‎شود. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی ‌هستند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پری آن، آینده‌گویی می‌کنند.

یلدای ایرانی، شبی که خورشید از نو زاده می‌شود
یلدا در افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی حدیث میلاد عشق است که هر سال در «خرم روز» مکرر می‌شود.
«ماه دلداده مهر است و این هر دو سر بر کار خود دارند که زمان کار ماه شب است و مهر روزها بر می‌آید. ماه بر آن است که سحرگاه، راه بر مهر ببندد و با او در آمیزد، اما همیشه در خواب می‌ماند و روز فرا می‌رسد که ماه را در آن راهی نیست. سرانجام ماه تدبیری می‌اندیشد و ستاره ای را اجیر می‌کند، ستاره ای که اگر به آسمان نگاه کنی همیشه کنار ماه قرار دارد و عاقبت نیمه شبی ستاره، ماه را بیدار می‌کند و خبر نزدیک شدن خورشید را به او می‌دهد. ماه به استقبال مهر می‌رود و راز دل می‌گوید و دلبری می‌کند و مهر را از رفتن باز می‌دارد. در چنین زمانی است که خورشید و ماه کار خود را فراموش می‌کنند و عاشقی پیشه می‌کنند و مهر دیر بر می‌آید و این شب، «یلدا» نام می‌گیرد. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها یک شب به دیدار یکدیگر می‌رسند و هر سال را فقط یک شب بلند و سیاه وطولانی است که همانا شب یلداست. »
یلدا در افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی حدیث میلاد عشق است که هر سال در «خرم روز» مکرر می‌شود.
در زمان ابوریحان بیرونی به دی ماه، «خور ماه» (خورشید ماه) نیز می‌گفتند که نخستین روز آن خرم روز نام داشت و ماهی بود که آیین‌های بسیاری در آن برگزار می‌شد. از آن جا که خرم روز، نخستین روز دی ماه، بلندترین شب سال را پشت سر دارد پیوند آن با خورشید معنایی ژرف می‌یابد. از پس بلندترین شب سال که یلدا نامیده می‌شود خورشید از نو زاده می‌شود و طبیعت دوباره آهنگ زندگی ساز می‌کند و خرمی‌ جهان را فرا می‌گیرد.
لازم به ذکر است یلدا در سرزمین‌های فلات ایران روسیه و دیگر کشورها با پیشینه ی تاریخی برگزار می‌شود.
 
برگرفته از : http://www.seemorgh.com

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اخلاق

اخلاق، چيز ساخته شده و حاضر آماده اي نيست، بلكه ذره ذره و روز به روز، خلق و ايجاد مي گردد.((ارناليل))


زن و شوهر يك سال بعد از ازدواج به زيبايي صورت يكديگر فكر نمي كنند، بلكه هر دو متوجه اخلاق و رفتار هم مي شوند.((اسمايلز))



صاحبان اخلاق، روح جامعه ي خويش اند.((رالف والدو امرسون))



بزرگترين عمل غير اخلاقي اين است كه انسان شغلي را كه از انجام آن ناتوان است بر عهده گيرد.((ناپلئون بناپارت))



مردي كه داراي عزمي نيرومند و اخلاقي متين است، هرگز فضيلت اخلاقي خود را فداي هوس هاي زندگي نمي كند. آري مرداني در اين جهان زندگي كرده اند كه براي تكميل و حفظ فضايل اخلاقي، جسم و جان خود را فدا ساخته اند.((كنفسيوس))



وقتي از اخلاق يك فرد سر در نمي آوري به دوستانش نگاه كن.((مثل ژاپني))



اخلاق بايد بر هنر حكومت كند.((ايمانوئل
كانت))



تنها قانوني كه مي تواند بر سعادت ما حاكم باشد، قانون اخلاق و اصول و موازين انسانيت است.((؟))



تمام سرمايه فكري و دانش بايد تسليم يك عظمت اخلاقي و روحي گردد، وگرنه دانش مانند رودي خواهد بود كه نتوانسته خط سير خود را بپيمايد و به دريا بريزد و با وضعي اندوه بار در صحرا و ريگزارها فرو مي رود.((موريس مترلينگ))



هميشه بايد مراقب سه چيز باشيم : وقتي تنها هستيم مراقب افكار خود، وقتي با خانواده هستيم مراقب اخلاق خود و زماني كه در جامعه هستيم مراقب زبان خود.((مادام داستال))



كسي كه معلومات جامع درباره ادبيات دارد، مطابق با قواعد فضيلت اخلاقي رفتار مي كند و مي تواند به جايي برسد كه از خطا و لغزش به دور بماند.((كنفوسيوس))



براي جامعه، فضيلت و اخلاق از نان شب هم واجب تر است. اگر جامعه اي شكست اخلاقي بخورد با هيچ نيرويي نمي توان شكست را جبران نمود.((افلاطون))



ما نسلي گمشده هستيم. صبح تا شب بدون هدف سگ دو مي زنيم و هميشه به دلار چشم دوخته ايم كه جهت را به ما بنمايد. اين تنها معياري است كه مي شناسيم. نه در عمق وجود خويش باوري داريم و نه مرزهاي اخلاقي خود را مي شناسيم.((مجله تگزاس بيزنس))



اصل و اساسي كه تمام اخلاق گرايان به راستي در باب آن نظري يكسان دارند، اين است : كسي را نيازار و هرچه مي تواني به ديگران ياري برسان.((آرتور شوپنهاور))



نگرش، حالتي ذهني و دروني است. چه بسا كسي كه نگرش نادرست دارد مرتكب كارهاي غير اخلاقي و غير قانوني نشود، اما نگرش نادرست او سبب از هم پاشاندن تيمي خواهد شد كه در آن عضويت دارد.((جان ماكسول))



دانش بدون تكامل اخلاقي خطرناك و نابود كننده است.((هالي تربون))



داروهاي تلخ را با روپوش شيرين مي پوشانيم، چرا حقيقت و اخلاق را نيز با لباسهاي زيبا نپوشانيم؟((شامفورت))

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اندازه من....

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بهلول در گورستان

 زاهدی گفت: روزی به گورستان رفتم و بهلول را در آنجا دیدم پرسیدمش اینجا چه می کنی؟

گفت: با مردمانی همنشینی همی کنم که آزارم نمی دهند، اگر از عقبی غافل شوم یادآوریم می کنند و اگر غایب شوم غیبتم نمی کنند.

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خدا کجاست ؟

امیری از طفلی سوال کرد که اگرگفتی خدا کجاست یک سکه به تو می دهم .

طفل فوری در جواب امیر گفت : اگر شما گفتید که خدا کجا نیست من دو سکه به شما خواهم داد.

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود....
 

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :
بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :
آری من مسلمانم.
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ،

پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد .
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند .

پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :
چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود ...

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بهلول 1

از بهلول پرسیدند : علت سنگینی خواب چیست؟

بهلول پاسخ داد : سبک بودن اندیشه، و هر چه اندیشه سبکتر باشد، خواب سنگینتر گردد ...

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دزد یا آدم شریف؟
نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بهشت کجاست؟

یک مردِ روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟"

خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد!

افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می آمدند. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.


مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی!"

آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!

افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. مرد روحانی گفت: "نمی فهمم!"

خداوند جواب داد: "ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!"
نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نقاشی 5

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نقاشی 4

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نقاشی 3

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نقاشی 2

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

نقاشی 1

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

منظره 7

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

منظره 6

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

منظره 5

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

منظره 4

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

منظره 3

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

منظره 2

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

منظره 1

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ابیات برگزیده

آدمی فربه شود از راه گوش// جانور فربه شود ازحلق و نوش»

                                                                                  مثنوی

«آدمی مخفی است در زیر زبان// این زبان پرده‌است بر درگاه جان»

                                                                             مثنوی

«آزمودم مرگ من در زندگی است// چون رهم زین زندگی، پایندگی است»

                                                                                                مثنوی

«آفت ادراک آن حال است و قال// خون به خون شستن محال است و محال»

                                                                           مثنوی 

«آنچه اندر آینه بیند جوان// پیر اندر خشت بیند بیش از آن»

مثنوی

«از پی هر گریه آخر خنده ایست// مرد آخربین مبارک بنده ایست»

مثنوی

«از محبت، نار نوری می‌شود// وز محبت، دیو حوری می‌شود»

مثنوی

 

«پا تهی گشتن به‌است از کفش تنگ// رنج قربت به که اندر خانه جنگ»

مثنوی

«پیش چشمت داشتی شیشه کبود// زان جهت عالم کبودت می‌نمود»

مثنوی

«ای خنک آن را که پیش از مرگ مرد// یعنی او از اصل این زر بوی برد

مـرگ تبدیلـی که در نـــوری روی// نه چنان مـرگی که در گـوری روی»

مثنوی

«ای که تو از ظلـم چاهی می‌کنی// از برای خـویش دامی می‌تنی»

مثنوی

«این جهان کوه‌است و فعل ما ندا// باز گردد این نداها را صدا»

مثنوی

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گر آن ترک شیرازی بـه دسـت آرد دل ما را

 

اگر آن ترک شیرازی بـه دسـت آرد دل ما را .................... بـه خال هـندویش بخشم سمرقند و بـخارا را

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافـت ..................... کـنار آب رکـن آباد و گلگـشـت مـصـلا را

فـغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شـهرآشوب .......... چـنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغـما را

ز عشـق ناتـمام ما جمال یار مستغنی اسـت .......... بـه آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم ..... کـه عـشـق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

اگر دشـنام فرمایی و گر نـفرین دعا گویم ........................... جواب تـلـخ می‌زیبد لـب لعـل شـکرخا را

نصیحـت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند .......................... جوانان سـعادتـمـند پـند پیر دانا را

حدیث از مـطرب و می گو و راز دهر کـمـتر جو ........ کـه کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافـظ .................. کـه بر نـظـم تو افـشاند فلک عـقد ثریا را

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صـلاح کار کـجا و مـن خراب کـجا
صـلاح کار کـجا و مـن خراب کـجا ..................... بـبین تـفاوت ره کز کجاست تا به کجا

دلـم ز صومعه بگرفت و خرقـه سالوس ........... کـجاسـت دیر مغان و شراب ناب کجا

چـه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را .............. سـماع وعـظ کـجا نغمـه رباب کجا

ز روی دوست دل دشمـنان چـه دریابد ................ چراغ مرده کـجا شمـع آفـتاب کـجا

چو کحل بینش ما خاک آستان شماست ................. کـجا رویم بـفرما از این جـناب کـجا

مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است ....... کـجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا

بـشد کـه یاد خوشش باد روزگار وصال .......... خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست ..... قرار چیسـت صبوری کدام و خواب کـجا
نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

الا یا ایها الـساقی ادر کاسا و ناولـها
الا یا ایها الـساقی ادر کاسا و ناولـها ..................... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

بـه بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگـشاید ............ ز تاب جعد مشکینش چه خون افـتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امـن عیش چون هر دم ............ جرس فریاد می‌دارد که بربندید مـحـمـل‌ها

بـه می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید ........... کـه سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شـب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل .................... کـجا دانـند حال ما سبکـباران ساحـل‌ها

همـه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر .......... نـهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ ......... مـتی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملـها
نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

صبر عن الله

آمده كه جواني از محبين از شبلي راجع به صبر پرسيد و گفت: كدام صبر شديدتر است؟

 

 

شبلي گفت: صبر براي خدا ... جوان گفت: نه.
گفت: صبر همراه با كمك خدا ... گفت: نه
گفت: صبر بر خدا .... گفت: نه
گفت: صبر در راه خدا ... گفت: نه
گفت: صبر با خدا ... گفت: نه.
شبلي گفت: پس واي بر تو! كدام صبر است؟
جوان گفت: صبر از فراق خدا.

پس شبلي آهي كشيد و بيهوش شد و افتاد.

(شرح منازل السائرين، ص 88، باب الصبر)
نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:صبر عن الله, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شیوه عاقلان

حكما گفته اند: عاقل بايد به اول بليّت و شدتي كه به او رسد اندوهگين نشود و به اول دولتي كه به او روي نمايد شادي و نشاط ننمايد. زيرا كه نتوان دانست كه دولتي در زير محنت پوشيده نباشد، يا مضرتي در ضمن مسرت مندرج نبود.

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:شیوه عاقلان, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آرایشگر

در شهري در آمريكا، آرايشگري زندگي ميكرد كه سالها بچه دار نميشد. او

 

نذر كرد كه اگر بچه دار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان

 

اصلاح كند. بالاخره خدا خواست و او بچه دار شد!

 

 

 

روز اول يك شيريني فروش وارد مغازه شد. پس از پايان كار، هنگامي كه قناد

 

خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر

 

خواست مغازهاش را باز كند، يك جعبه بزرگ شيريني و يك كارت تبريك و تشكر

 

از طرف قناد دم در بود.

 

 

 

روز دوم يك گل فروش به او مراجعه كرد و هنگامي كه خواست حساب كند،

 

آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازهاش

 

را باز كند، يك دسته گل بزرگ و يك كارت تبريك و تشكر از طرف گل فروش دم

 

در بود.

 

 

 

روز سوم يك مهندس ايراني به او مراجعه كرد. در پايان آرايشگر ماجرا را به

 

او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد.

 

 

 

حدس بزنيد فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازهاش را باز كند، با چه

 

منظرهاي روبرو شد؟

 

فكركنيد. شما هم يك ايراني هستيد.

 

.

 

 

.

 

.

 

.

 

چهل تا ايراني، همه سوار بر آخرين مدل ماشين، دم در سلماني صف كشيده بودند و غر

ميزدند كه پس چرا اين مردك حمال الاغ مغازهاش را باز نميكنه

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:آرایشگر, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

یک کلام

پادشاهي در يک شب سرد زمستان از قصرش خارج شد. درهنگام بازگشت سرباز پيري را ديد که با لباسي اندک در سرما نگهباني مي داد.

از او پرسيد : آيا سردت نيست؟ نگهبان گفت : چرا اي پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.

پادشاه گفت : من الان داخل قصر مي روم و مي گويم يکي از لباس هاي گرمم را را برايت بياورند.

نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.

صبح روز بعد جسد سرمازده پيرمرد را در حوالي قصر پيدا کردند، در حالي که در کنارش با خطي ناخوانا نوشته بود : اي پادشاه من هر شب با همين لباس کم سرما را تحمل مي کردم اما وعده ي لباس گرم تو مرا از پاي درآورد

گاهي با يک قطره، ليواني لبريز مي شود

گاهي با يک کلام قلبي آسوده و آرام مي گردد

گاهي با يک بي مهري دلي مي شکند

مراقب بعضي يک ها باشيم که در عين ناچيزي، همه چيزند.

 



 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: جمعه 24 آذر 1391برچسب:یک کلام, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق

آزادي هيچ وقت انتظار ما را نمي كشد، ما بايد در بدست آوردنش، از دل و جان دريغ نكنيم. چون در هيچ جايي از زواياي تاريخ سراغ نداريم كه آزادي و دموكراسي، سهل و آسان به دست آمده باشد.((رالف والدو امرسون))


از دل برود هر آنكه از ديده برفت.((؟))


اگر بر آب روي، خسي باشي، اگر بر هوا پري، پرنده اي باشي، دل به دست آر تا كسي باشي.((خواجه عبدا... انصاري))


ازدواج هميشه به عشق پايان داده است. ((ناپلئون بناپارت))


بهترين نگهبان سعادت در يك خانواده، عشق زن و شوهر نسبت به يكديگر است.((دوموند لورليد))


زناشويي عبارت است از سه هفته آشنايي، سه ماه عاشقي، سه سال جنگ و سي سال تحمل.(( تن))


چه بسا آن كه به ظاهر آراسته و مايه حسرت شماست، درمانده و محتاج دلداري و ياري شما باشد.((حجازي))
 

دل به دل راه دارد.((مثل ايراني))

 

تنها بنايي که هر چه بيشتر بلرزد محکمتر مي شود، دل آدمي است.((؟))


هرگاه مي‌خواهيد دست به كاري بزنيد و دل آسوده نيستيد كه چرا مي‌خواهيد چنين كاري بكنيد، دوباره آن را با چَم و هدف زندگاني خود بسنجيد و با آن مشورت كنيد.((آنتوني رابينز))


 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: شنبه 18 آذر 1391برچسب:عشق, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آزادی

وقتي نهال آزادي ريشه گرفت، به سرعت رشد و نمو مي كند.((جورج واشنگتن))

کسي كه حفظ جان را مقدم بر آزادي بداند، لياقت آزادي را ندارد.((بنجامين فرانكلين))

هرچه قفس تنگتر باشد، آزادي شيرين تر به نظر مي رسد!((مثل آلماني))

بهترين نشانه ترقي يك ملت، آزادي گفتار است.((عبدالرحمن فرامرزي))

بزرگترين ثروت يک ملت، آزادي است.((اُرد بزرگ))

انسان در همان لحظه كه تصميم مي گيرد آزاد باشد، آزاد است.((فرانسوا ولتر))

يا به من آزادي بدهيد، يا مرگ.((پاتريک هنري))

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: شنبه 18 آذر 1391برچسب:آزادی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

5

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: شنبه 18 آذر 1391برچسب:عکس, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

4

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: شنبه 18 آذر 1391برچسب:عکس, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

3

 

نويسنده: امیر معروف خاني تاريخ: شنبه 18 آذر 1391برچسب:عکس, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to maroof.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com